print

نگاهى به خط رسانه‌‏اى دشمن در حادثه نطنز

به گزارش روابط عمومی و مرکز رسانه‌ای جنبش استادی بسیج ایران(جابا)، معاونت بررسی و گفتمان‌سازی سازمان بسیج اساتید با انتشار مقاله‌ای به تحلیل " خط رسانه‌‏اى دشمن در حادثه نطنز" پرداخته است.

 

در این نوشتار  آمده است: 

 

سحرگاه روز پنجشنبه دوازدهم تيرماه ساعت 45: 1 دقيقه بامداد، انفجارى در يكى ازسوله‏هاى بيرونى مجتمع هسته‌‏اى شهيد احمدى روشن (نطنز) رخ داد.

 

اين مجتمع در 16خرداد سال 92 و دو روز پس از دستور رهبر معظم انقلاب اسلامى مبنى بر دستيابى ايران به توليد 190هزار سو، كلنگ زنى شده و ساخت آن شروع شد. با توافق برجام ساخت اين سوله متوقف شده و مدتى بعد دوباره آغاز بكار كرده بود. اين سوله، به ساخت سانتريفيوژهاي پيشرفته و نسل جديد اختصاص داشته و كار آن با سرعت پيش مى‏رفت.

 

انفجار ايجاد شده نه خسارات جانى داشت و نه موجب آلودگى‏هاى راديو اكتيويته گرديد. البته خساراتى به سوله و تجهيزات داخل آن وارد گرديد كه اگرچه موجب توقف ساخت سانتريفيوژها مى‏شود اما به‏خاطر توان ايران در ايجاد تاسيسات و تأمين تجهيزات مربوطه اختلال به‏وجود آمده درساخت دستگاه‏ها به سرعت ترميم خواهد شد. گفتنى است كه اين انفجار در غنى‏سازى هسته‏اى توقف ايجاد نخواهد كرد و فقط ساخت برخى دستگاه‏ها تا حدود دو ماه متوقف شده و پس از ترميم سريع و بهسازى و حتى توسعه سوله در اندازه‏اى وسيع‏تر عمليات ساخت سانتريفيوژها ادامه خواهد يافت.

 

از همان ساعات اوليه و صبح جمعه كمالوندى، سخنگوى سازمان انرژى هسته ايران با حضور و مصاحبه در كنار ساختمان سوله‏ى آسيب ديده، شايعات دشمن مبنى برآلودگى منطقه را پاسخ داد. هم‏چنين، خسروى سخنگوى شوراى امنيت ملى در روز جمعه 13 تيرماه طى مصاحبه‏اى اعلام كرد، علت اصلى حادثه از همان صبح پنجشنبه معلوم شده ولى بنابه دلايلى از اعلام علت اصلى حادثه، خوددارى مى‏شود.

 

فرضيه‌‏هاى مطرح در باره حادثه‏

در باره اين حادثه دو فرضيه اصلى مطرح است:

 

اول- طبيعى بودن حادثه به‏خاطر نقص ايمنى در تاسيسات برق و امكانات و يا خطاى انسانى در بكارگيرى نادرست ابزار و وسائل‏.

 

دوم- طراحى و توطئه دشمن براى انفجار سوله‏

 

در اين فرض اصلى سه فرضيه فرعى متصور است و هريك طرفدارانى دارد كه بيشتر تابع فضاسازى‏هاى ‏رسانه‏اى دشمن است:

 

فرضيه اول- حمله هوايى و بمباران سوله توسط هواپيماهاى اف 16 توسط رژيم صهيونيستى! اين فرضيه تلاش دارد، قدرت و توان رژيم صهيونيستى در عرصه آفند الكترونيك و جنگ سايبرى، بزرگ‏نمايى كرده و پدافند سايبرى و هوايى و دفاع هوشمند ايران را از تاسيسات راهبردى مانند مجتمع نطنز زير سؤال ببرد.

 

فرضيه دوم- حمله موشكى توسط موشك‏هاى كروز كه داراى سرِ سنگينى نبوده و از توان حمله با زاويه بالايى را دارند. اين موشك‏ها 925 كيلومتر بُرد دارند و احتمالا از يكى از مرزهاى كشورهاى همسايه مانند افغانستان (800كيلومترى) پرتاب شده‏اند.

 

فرضيه سوم- خرابكارى از درون سوله توسط عوامل نفوذى آمريكا و صهيونيزم. در اين صورت نيز دو احتمال مطرح است:

 

1. اين خرابكارى با انتقال و جاسازى مواد انفجارى به سوله انجام شده باشد.

 

2. اين خرابكارى به مرور زمان با دستكارى در تجهيزات موجود انجام شده باشد.

 

با بررسى‏‌هاى انجام شده، تاحدود زيادى مشخص است كه دو احتمال اول نزديك به صفر است. حمله هوايى و بمباران چيزى شبيه طنز است. چگونه يك هوايپماى جنگى مى‏تواند اين مسير طولانى را در خاك ايران طى كند و با شكستن همه حصارهاى پدافندى به مجتمع نطنز وارد شده و فقط يك سوله را هدف قرار دهد؟ چرا اقدام به بمباران بخش اصلى مجتمع و ديگر سوله‏ها و ساختمان ادارى و... نكند؟ با اين كار امكان فضاسازى رسانه‏اى بيشترى برايش فراهم مى‏شود.

 

هم‏چنين احتمال حمله موشكى نيز بسيار بعيد است. زيرا عكس‏هاى منتشر شده از گوگل نشان مى‏دهد انفجار به احتمال زياد از داخل بوده است و نه بر اثر اصابت ازبيرون.

 

از فحواى سخنان سخنگوى شوراى امنيت ملى و رئيس و سخنگوى سازمان انرژى اتمى چنين برمى آيد كه؛تنها احتمال نزديك‏تر به يقين، احتمال خرابكارى توسط عوامل نفوذى است. اين اقدام- اگرچه نشان از وجود حفره‏هاى امنيتى و ضعف ما دارد- اما تاحدود زيادى هم طبيعى است. ايران نيز در موقعيت‏هاى زيادى هم بيشتر و هم بالاتر و قوي‏تر به منافع آمريكا و صهيونيست‏ها لطمه و ضربه زده وخواهد زد كه در جاى خود بايد بدان پرداخته شود.

 

تبيين و ریشه يابى حادثه نطنز

در باره چرايى و تبيين اين حادثه (بر مبناى احتمال سوم) پاسخ به چند پرسش روشن‏‌كننده است.

 

سؤال اول- چرا مجتمع هسته‏‌اى؟ پاسخ اين‏كه، استكبار از اين اقدام سه هدف دارد:

 

هدف اول- كوتاه مدت- نزديكى به مهرماه 99 و احتمال رفع تحريم تسليحاتى ايران و شكست آمريكا از ايران و نيز انتخابات رياست جمهورى آمريكا و احتمال شكست ترامپ يك فرصت طلايى را از دست صهيونيست‏‌ها براى مهار ايران خواهد گرفت.

 

هدف دوم- ميان مدت- هدف قرار دادن امنيت ايران به‌‏عنوان امن‌‏ترين كشور منطقه. در اين هدف دشمن مى‏خواهد به دو هدف فرعى دست يابد؛ اولا: مانند حمله به مجلس و رژه اهواز بگويد ما جنگ را داخل ايران كشانديم و با حمله هوايى يا موشكى اقتدار امنيتى و تسليحاتى و حتى علمى ايران را درهم شكستيم. ثانيا- اين حمله به مجتمع هسته‌‏اي كه غنى‏‌سازى اورانيوم درآن انجام مى‏‌شود و لذا علاوه بر تهديد امنيتى تهديد زيست محيطى هم محسوب مي‌‏شود.

 

هدف سوم - جلوگيرى از پيشرفت علمى كشور و بالابردن هزينه تكميل چرخه‏ى پيشرفت هسته‌‏اى ايران. دشمن مي‏داند كه ساخت و پرداخت و انبوه‌‏سازى سانتريفيوژهاى نسل جديد در دستيابى به توليد 190هزار سو، ايران را در تراز علمى و صنعتى در اين عرصه و در جهان قرار خواهد داد و اين به‌‏معناى شكست فاحش استكبار در يك جنگ تركيبى ديپلماسى و رسانه‌‏اى و روانى در برابر ايران انقلابى و نشان از «ما مى‌‏توانيم» ايران در عرصه هسته و علمى و فناورى كه نماد قدرت هر كشور است خواهد بود. با اين نگاه طبيعى است مكانى با اهميت يك مجتمع هسته‏‌اى آن هم مجتمع شهيد احمدى روشن - با مختصات راهبردى آن- مورد هدف حمله و خرابكارى واقع شود.

 

سؤال دوم- چرا اين زمان انتخاب شد؟ پاسخ اين سؤال مجال بيشترى مى‌‏طلبد اما درچند نكته مى‏توان به اختصار گفت: اول- اين‏كه آمريكا و صهيونيسم به‌‏خوبى مى‌‏دانند نه توان و نه جرات حمله نظامى را ندارند.

 

دوم-فوّاره‏ى تحريم‏‌ها به سقف خورده و به‌‏تدريج دارد تبديل به فرصت سازندگى اقتصادى براى ايران مى‏شود و ايران را به اقتصاد منهاى نفت نزديك‏تر مى‏‌كند.

 

سوم- مذاكره و توافق در ايران حتى از ناحيه حاميان قبلى آن، طرفدارى ندارد. اكنون احتمال مذاكره از هر زمان ديگرى كمتر و نزديك به صفر است.

 

چهارم-فشارهاى ايجاد شده در شوراى حكام بدون اجماع و اتفاق لازم و عدم توفيق در شوراى امنيت در مرحله اول تمديد تحريم ايران، فرصت‏‌ها را برعليه آمريكا سوزانده است.

 

پنجم- مى‌‏ماند يك نقطه! اثرگذارى فشار حداكثرى از طريق اقتصادى و به اوج رساندن اين فشار با موج‏‌سوارى بر كم‌‏تدبيرى‏‌هاى عمدى و سهوى و سوء‏استفاده از جريان ايجاد شده از حوادثى نظير آتش‌‏سوزى‌‏هاى زنجيره‏اى در نيروگاه برق و مجتمع پارچين و...

 

دشمن احمق صهيونيستى و دولت روبه افول آمريكا به زعم باطل خود مى‏خواهد با مكمّل‏هايى نظير تخريب‏‌هاى مقطعى و محدود و آفرينش حوادثى از اين دست، فشار حداكثرى روانى خود را از راه ناامنى و تهديد امنيت مردم، بيشتر وارد كند تا در دو مقطع مهرماه (رفع تحريم تسليحاتى ايران) و آبان ماه (انتخابات رياست جمهورى آمريكا) به نفع خود بهره‌‏بردارى كند.

 

خط رسانه‌‏اى امپرطورى رسانه‏اى صهيونيسم‏

از همان ابتداى وقوع حادثه خط تهاجم و آتشبارى رسانه‌‏اى دشمن با ميدان‏دارى شخصى به نام «آيدى كوهن» مشاور رسانه‌‏اى نتانياهو آغازبكار كرد. اين خط رسانه‏اى محورهاى زير را دنبال كرده و خواهد كرد:

 

1.      تلاش براى بزرگ‏نمايى حادثه نطنز با دروغ پراكنى نظير حمله هوايى و بمباران و حمله موشكى

 

2.      برجسته‌‏سازى توان سايبرى و آفندى اسرائيل غاصب! اين درحالى است كه رژيم صهيونيستى با گنبد آهنينش توان دفاع ازخود در برابر راكت‌‏ها و موشك‏‌هاى كوتاه برد فلسطينى‏‌ها و مقاومت لبنان را ندارد.

 

3.   تلاش براى برجسته‏‌سازي قدرت نفوذ رژيم صهيونيستى؛ اين درشرايطى است كه اين رژيم جعلى بارها و بارها طعم نفوذ ايران در كابينه خود و در حساس‌‏ترين مناطق و زيرساخت‏‌هاى خود را احساس كرده و خواهد كرد.

 

چگونگى موضع‌‏گيرى در حادثه نطنز

1- همه بايد بدانيم آنچه اتفاق افتاده حركتى از روى استيصال و در مخمصه افتادن دشمن است. مثلث عبرى - عربى - غربى، روزى درصدد انحلال عمق راهبردى ايران و تغيير رژيم در ايران بود و تا هفت سال پيش اين روياى آشفته را نزديك به تعبير مى‏ديد اكنون بايد با حملات دزدانه به سردارمقاومت و بمباران‏‌هاى كور حشد عراق و ارتش سوريه و حملات شبانه به غزه احياى آبرو كند!

 

2- نبايد مغلوب روايت دشمن و اسير جوسازى‏‌هاى آنان شد. دشمن در تلاش است با دروغ‏پردازى‏‌هاى خود، حوادث طبيعى ديگر را بسان زنجيره‏اى بهم پيوسته نشان داده و آن‏را محصول طراحى و نماد قدرت پوشالى خود جا بزند.

 

خوب است بدانيم حوادث پارچين و نيروگاه اهواز و آتش‏‌سوزى كلينيك تهران، همه محصول نقص ايمنى و حفاظت و ضعف مديريت است. مثلا در حادثه نيروگاه اهواز تركيدن ترانس برق به‏‌خاطر گرماى هواست كه هرساله اتفاق مى‏افتد، اين كار نياز به پيش‏بينى لازم و جايگزينى پيش‏دستانه قبل از وقوع حادثه دارد. آتش‏‌سوزى‏‌هاى سريالى در جنگل‏ها نيز بخشى، محصول گرماى هوا، قسمتى به‌‏خاطر زياده‏‌خواهى‏‌هاى جنگل‏‌خواران و زمين‌‏خواران است و بخش ديگر دعواها واختلافات قومى و البته مواردى هم موج‏سوارى ضدانقلاب است كه بسيار محدود است. لذا جز حادثه نطنز كه بايد ابعاد آن بررسى شود در هيچ حادثه ديگرى ردّپاى خرابكارى نيست. البته ردّ پاى ضعف و قصور اجرايى ومديريتى هست.

 

3- تا روشن شدن ابعاد حادثه نطنز از بيان موضوع در خطبه‏‌ها خوددارى شده و پس از اطلاع‏رسانى توسط شوراى عالى امنيت ملى و سازمان انرژى اتمى، در مجامع عمومى مطرح شود.

 

4- درباره چرايى تاخير اعلام موضع ايران بايد به دونكته اشاره كرد: اول اين‏كه ابعاد اين حادثه بايد بررسى دقيق‏تر شود. چنان‏چه فرضيه نفوذ و خرابكارى تقويت شود شناخت ردّپاها و عوامل اصلى و مباشر حادثه و امتداد و اتصال داخلى و خارجى آن مهم است. دوم اين‏كه: چنان‏چه اين اقدام از سوى آمريكا يا رژيم صهيونيستى باشد بايد براى اقدام متقابل و متناسب زمينه‌‏سازى شده و شرايط فراهم شود.

 

5- شرايط كنونى كه ايران علت حادثه را شناخته ولى اعلام نمى‏‌كند، دشمن را در موقعيت تعليق و اضطرار و ترديد و تحير براى اقدام‏‌هاى بعدى قرار مى‏‌دهد. ايران تاكنون هم با اين اقدام ابتكار عمل را بدست گرفته و درصورت اعلام علت حادثه، اقدامات بعدى و زمان و مكان و نحوه‏ى آن‏را تعيين خواهد كرد.

انتهای پیام/

دشمن احمق صهيونيستى و دولت روبه افول آمريكا به زعم باطل خود مى‏‌خواهد با مكمّل‏‌هايى نظير تخريب‏‌هاى مقطعى و محدود و آفرينش حوادثى از اين دست، فشار حداكثرى روانى خود را از راه ناامنى و تهديد امنيت مردم، بيشتر وارد كند تا در دو مقطع مهرماه (رفع تحريم تسليحاتى ايران) و آبان ماه (انتخابات رياست جمهورى آمريكا) به نفع خود بهره‌‏بردارى كنند.