وضعیت صلح در افغانستان؛ بازیگران، چالش‌ها و چشم‌انداز

asatid

وضعیت صلح در افغانستان؛ بازیگران، چالش‌ها و چشم‌انداز

طالبان به دنبال امارت‌سازی افغانستان است و همین عاملی در جهت افزایش تنش طالبان با دولت مرکزی افغانستان است. بنابراین، آنچه در آینده هم در ابعاد مذاکراتی و هم سیاسی تعیین‌کننده خواهد بود، قدرت میدانی طرفین است؛ زیرا این قدرت میدانی منجر به امتیازگیری از طرف مقابل خواهد شد. از سوی دیگر و با توجه به عدم‌خروج آمریکا از افغانستان و شکننده بودن دولت فعلی افغانستان، احتمالاً افغان‌ها به سمت تشکیل دولت انتقالی خواهند رفت؛ دولتی که هنوز ماهیت آن مشخص و روشن نیست.

به گزارش روابط عمومی و مرکز رسانه‌ای نهضت استادی بسیج ایران(ناب)، معاونت بررسی و گفتمان سازی سازمان بسیج اساتید کشور در تحلیلی، به وضعیت صلح در افغانستان؛ بازیگران، چالش‌ها و چشم‌اندازهای پیش روپرداخته است. از منظر این تحلیل، گفت‌وگوهای صلح در افغانستان دارای سه بازیگر اصلی؛ 1- دولت فراگیر افغانستان 2- طالبان و 3- آمریکا است.

1- دولت افغانستان

وضعیت دولت افغانستان بر آمده از دو انتخابات تقریباً پرچالش، پرتناقض و پر از مشکلات مختلف است. این دولت در وضعیت کنونی شامل دو جناح اصلی دکتر عبدالله و دکتر غنی است. هر یک از این جناح‌ها دارای پشتوانه های قومیتی همچون تاجیک‌ها، پشتون‌ها، هزاره‌ها و ازبک‌ها پشتونی سکولار و... هستند. باتوجه به این وضعیت، می‌توان گفت دولت کنونی افغانستان در مقابل دو بازیگر دیگر؛ یعنی طالبان و آمریکا، بی‌برنامه‌ترین و نامنظم‌ترین طرف مذاکرات صلح است. درواقع، می‌توان گفت که دولت کنونی افغانستان حتی در مقایسه با دو دهه گذشته، نامنسجم‌ترین و نامتحدترین دولت افغانستان است. باتوجه به این وضعیت متفرق دولت، الان هم در تیم مذاکره‌کننده دوحه، به صورت اسمی ریاست تیم  به عهده دکتر عبدالله است، اما در عمل، غنی و تیمش دخالت زیادی در این زمینه دارند.

2- طالبان

در بررسی وضعیت طالبان، باید به این مسئله بپردازیم که آیا طالبان کنونی، همان طالبان دهه 90 یا 1996، 2006 یا 2014 است که هیچ کدام از اینها نیست. در بررسی چرایی و دلایل تغییر طالبان باید گفت که یک سلسله عواملی در حداقل دو دهه و نیم گذشته صورت گرفته که عملاً طالبان کنونی را متمایز از طالبان دهه 90 کرده است. مهمترین این عوامل عبارت‌اند از:

الف) فقدان رهبری کاریزماتیک: در این زمینه باید به نقش یک رهبر کاریزماتیک مانند ملاعمر اشاره کرد که بعد از مرگ وی، دو رهبر بعدی، هیچ‌کدام نتوانسته‌اند مأموریت ملاعمر را ادامه دهند. درواقع، رهبران بعد از ملاعمر به لحاظ توانمندی، اعتبار، مرجعیت فکری و قدرت، هنوز نتوانسته‌اند جای خالی ملاعمر را پر کنند.

ب) تداوم تحولات نسلی در جامعه افغانستان: بخش زیادی از اعضای کنونی طالبان جوان هستند و مسلماً نسل جوان حامل تغییرات فرهنگی اجتماعی نسل خودش است و با نسل پیش از خود متفاوت است. در این وضعیت، طالبان همانند هر گروه دیگری به مرور زمان، متأثر از تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی افغانستان، عمل‌گراتر شده‌اند. مثلاً نگاه طالبان در دهه 70 به ایران، شیعیان، هزاره‌ها و اقلیت‌ها منفی بود، اما در دهه گذشته آرام آرام نگاهشان در این زمینه تغییر کرده و متفاوت شده است؛ به این منظور که بتوانند حداقل قدرت خودشان را حفظ کنند. در همین زمینه جالب است که نسل جدید طالبان با توئیتر و رسانه‌های جدید آشنا هستند. شاید به حد داعش دارای تخصص زیادی در این زمینه نباشند، اما اگر به رسانه‌ها، هفته‌نامه‌ها و ماهنامه‌های طالبان نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که آنها هم در این زمینه تخصصی دارند. بنابراین، در حالی که در تصور نسل دهه 70 کشور(ایران)، طالبان افرادی وحشی هستند که فقط می‌جنگند، اما اکنون وضعیت طالبان فرق کرده است؛ الگوهای فکری و سبک‌های طالبان در دو دهه گذشته به روزتر و دقیق‌تر شده است. البته همین امر، سبب ایجاد شکاف‌هایی هم در درون طالبان شده است.

در همین زمینه باید اشاره کرد که چون بخشی از سنت‌های درونی طالبان، قومی و پشتونی است، طالبان در این چند دهه گذشته تلاش کرده است تا اندک اندک بعد عمومی و ملی خودش را نیز به عرصه ظهور برساند؛ یعنی طالبان به این نتیجه رسیده که اگر صرفاً بر جایگاه پشتونی و خودش تأکید کند، می‌داند که پشتون‌ها همه افغانستان نیستند و خوشبینانه حدوداً 40 درصد افغانستان هستند و نمی‌تواند با سایر افغان‌ها در جنگ باشد. لذا به این درک رسیده‌اند که حتی یک استاندار را از شیعه یا هزاره انتخاب کنند یا تلاش کرده‌اند که اعضایی از ترکمن‌ها و تاجیک‌ها  هم به عضویت بپذیرند. بنابراین، طالبان اکنون از ماهیت صرفاً قومی خود فاصله گرفته و در چارچوب و گستره سرزمینی و جمعیتی افغانستان خود را تعریف کرده است. هرچند در این زمینه به طور کامل موفق نبوده، اما تلاش برای تغییر رویکرد را آغاز کرده است.

با این حال، اکنون شکافی بین بعضی از رهبران طالبان اتفاق افتاده است. در این راستا، آخوندزاده تلاش کرده است که از یک سو پسر ملاعمر، که چند سالی است از برخی تحولات طالبان ناراضی بود، را وارد ساختار طالبان کند و پست های مختلفی به او بدهد و به نوعی تلاش کرده است تا اتحادی بین رهبران و بدنه طالبان و میان همه جریانات درون طالبان ایجاد کند و آنها را در جهت آرمان و هدف تحقق عمارت اسلامی متحد کند. در این زمینه به نظر می‌رسد آخوندزاده تا حدودی موفق شده است، ولی مسلم است که همین روند صلح طالبان نیز ممکن است در درون طالبان ریزش‌هایی را در پی داشته باشد؛ زیرا به عنوان مثال، برخی از رهبران و فرماندهان میدانی بومی مانند فرمانده میدانی قسمتی از افغانستان توقعاتی داشته و آموزش‌هایی به او داده‌اند که الان روند صلح ممکن است متفاوت و مغایر با آن توقعات و آموزه‌ها باشد. با این وجود، در تحلیل نهایی، طالبان بسیار متحدتر و منسجم‌تر از دولت وحدت ملی است.

در مورد اهداف طالبان از مذاکرات صلح نیز باید گفت که طالبان نیز براساس یک سناریوی گام به گام پای میز مذاکره آمده است. در گام اول آنها به دنبال تشکیل یک امارت اسلامی در افغانستان هستند. در گام دوم به دنبال تشکیل حکومت انتقالی در افغانستان است. در گام سوم نیز از طریق این دو عامل به دنبال عبور از دولت فعلی افغانستان برای رسیدن به امارت اسلامی است. پس طالبان یک رویکرد دورانی را در پیش گرفته است.

3- آمریکا

از زمانی که ترامپ در آمریکا به قدرت رسید، نگاه کاملاً اقتصادی به صحنه افغانستان داشت و ملاحظات ژئوپلیتیکی، سیاسی و امنیتی را کمتر در نظر می‌گرفت. بنابراین، ترامپ خروج کامل آمریکا از این کشور را مد نظر داشت اما اندک اندک بدنه جمهوری‌خواهان و اعضای تیم ترامپ، نظر وی را در مورد افغانستان تغییر دادند و او را متقاعد کردند که با کاهش هزینه‌ها، منافع راهبردی خود را حفظ می‌کنیم. ورود آمریکا به مذاکرات صلح با طالبان و آغاز گفتگوهای بین‌الافغانی و در همین راستا، کاستن از تعداد نیروهای آمریکایی در افغانستان، در همین چارچوب صورت می‌گیرد.

درواقع، واقعیت‌های صحنه افغانستان نشان می‌دهد که طالبان با توجه به شناخت دقیق‌تری که از وضعیت افغانستان دارد، با افزایش توانایی‌ها و گسترش حوزه متصرفات و نفوذ خود و همچنین افزایش گستره رفتار دیپلماتیک با بازیگران مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی، توانایی‌هایش در صحنه واقعی تحولات افغانستان به مراتب تقویت شده است. اگر بخواهیم جنوب و شرق را نقطه ثقل اصلی طالبان بدانیم، طالبان تلاش کرده حداقل در چند سال گذشته از یک سو به شمال، شمال شرق، مرزهای تاجیکستان، ازبکستان، چین  و ترکمنستان نزدیک شود و در این راستا، امتیازات زیادی را از بازیگران مختلف بگیرد و حتی در زمانی وارد درگیری‌های گسترده‌ای با داعش و دولت شده است و خودش را به آمریکایی‌ها و دولت افغانستان ثابت کرده است.

تحلیل مهمترین ملاحظات و دلایل آمریکا برای صلح با طالبان:

 آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند با طالبان همچنان جنگ و درگیری را ادامه دهند، هزینه‌های میلیاردی آنها گسترده‌تر خواهد شد. درواقع، مهمترین ملاحظات و دلایل آمریکا برای صلح با طالبان به شرح زیر است:

1- مشکلات مالی:‌ واقعیت آن است که آمریکایی‌ها در افغانستان بیش از اینکه در منجلاب امنیتی گیر کرده باشند، گرفتار مشکلات مالی هستند و درواقع، هزینه‌های گسترده آمریکا در افغانستان، برای آمریکایی‌‌ها بسیار سنگین است و آنها تلاش کرده‌اند تا در این زمینه باتوجه به قول‌های انتخاباتی ترامپ، این هزینه‌ها را کاهش دهند.

2- حفظ جایگاه راهبردی افغانستان برای خود‌: آمریکایی‌ها به افغانستان نگاه راهبردی دارند؛ مهمترین نکته در این زمینه این است که باتوجه به موقعیت راهبردی افغانستان و همسایگی آن با رقبای منطقه‌ای و بین‌المللی آمریکا؛ یعنی ایران، روسیه و چین، آمریکایی‌ها می‌خواهند با تداوم حضور در افغانستان، از جغرافیای این کشور به عنوان عامل و زمینه‌ای برای فشار بر ایران، روسیه و چین استفاده کنند. اهمیت این موضوع در رابطه با چین بیشتر است. به عبارتی، باتوجه به خیزش اقتصادی چین، آمریکا در آینده از اهرم حضور در افغانستان برای افزایش فشار بر چین استفاده خواهد کرد. ضمن اینکه حضور آمریکا در افغانستان برای فشار بر ایران چه فشار نرم، چه فشار سخت و حتی درگیری گسترده و... از نظر آمریکایی‌ها لازم و ضروری به نظر می‌رسد. در ارتباط با روس‌ها نیز  آمریکا حضور در افغانستان را مقدمه‌ی دسترسی به محیط داخلی روسیه و در صورت لزوم، ضربه زدن به روسیه از طریق افغانستان می‌داند.

3- بهره‌برداری در انتخابات آمریکا: موضوع حائز اهمیت دیگر برای آمریکایی‌ها، به انتخابات آمریکا برمی‌گردد. از این جهت که ترامپ به این مسئله(گفتگوهای صلح در افغانستان) نیاز دارد تا در انتخابات 2020 از آن به عنوان یک اهرم در انتخابات علیه بایدن استفاده کند. تلاش و عجله‌ای هم که آمریکایی‌ها در گفتگوهای بین‌الافغانی دارند به این دلیل است که تا زمان انتخابات این مذاکرات را به نتیجه حداقلی برسانند و به توافقاتی برسانند. 

در مذاکراتی هم که اکنون در جریان است، واشنگتن دو هدف را برای خود تعیین کرده است:

1- آتش بس: آمریکا به دنبال آن است که از طالبان امتیازی در وهله اول بگیرد. مهم ترین امتیاز، تحمیل آتش بس بر طالبان است. هدف اصلی واشنگتن از آتش بس نیز ایجاد یک جو روانی است تا از طریق آن بتواند، اینگونه القا کند که توانسته صلح پایدار در افغانستان ایجاد کند. از سوی دیگر ترامپ به دنبال دستاوردسازی از این توافق برای انتخابات آمریکا است.

2- ایجاد دولت انتقالی(ملی- اسلامی): آمریکا در یک دوگانگی ملی و اسلامی به دنبال تشکیل دولت موقتی است که از سوی هیچ کدام از طرفین مورد قبول نیست؛ زیرا این دولت از یک طرف لائییک و از طرف دیگر افراطی است. کنار آمدن این دو رویکرد در کنار هم امکان‌پذیر نخواهد بود. در این میان، آمریکا به دنبال افرادی برای ریاست بر این دولت موقت است که مورد موافقت طالبان و دولت افغانستان باشد.

چالش‌های زیادی در روند گفت‌وگوها بین افغانی‌ها وجود دارد. در وضعیت کنونی توافق نیم‌بندی میان دولت افغانستان، طالبان و آمریکا صورت گرفته و آمریکایی‌ها و طالبان استفاده سیاسی تبلیغاتی و رسانه‌ای خودشان را از این توافق کرده‌اند، اما اگر این گفتگوها با شتاب بیشتر و با فشاری که به طالبان و دولت فراگیر افغانستان وارد می‌کنند، پیش برود ممکن است منجر به توافقی شود که برخلاف منافع امنیتی ایران، چین و روسیه باشد و آمریکایی‌ها برنده نهایی آن باشند. در این زمینه، اکنون افکار عمومی افغانستان، جمعیت اسلامی افغانستان و گروه‌های سیاسی مختلف نگرانی‌های زیادی دارند که نکند فشار آمریکایی‌ها پیامدهای منفی برای افغانستان داشته باشد و برخلاف خواسته‌ها و آرمان‌های چهار دهه جهاد افغانستان، نتایج منفی برای جامعه افغانستان در پی داشته باشد. با این حال، اکنون سؤال این است روند دستیابی به صلح در افغانستان با چه چالش‌هایی مواجه است؟ در این زمینه می‌توان به چند عامل و متغیر اشاره کرد:

1- آقای خلیل‌زاد به عنوان نماینده آمریکا در مذاکرات با طالبان، با ترامپ در زمینه افغانستان یک سری اختلافاتی دارد. به نظر می‌رسد میان دیدگاه خلیل‌زاد با تیم مشاوران امنیتی ترامپ و پمپئو اختلاف‌نظراتی وجود دارد. بنابراین، الان دقیقاً مشخص نیست نقش اصلی در روند گفتگوها را خلیل‌زاد دارد یا پمپئو و تیمش. ولی آنچه که مسلم است، فشار حداکثری از طرف تیم ترامپ وجود دارد که حتی این گفتگوها به نتیجه نهایی هم اگر نرسد، اما یک توافق نیم‌بند انجام شود تا برای انتخابات آمریکا از آن استفاده کنند.

2- مسأله دیگر شکل آینده نظام سیاسی افغانستان است. در این زمینه، دو دیدگاه وجود دارد؛ عمارت جمهوری و عمارت اسلامی که طالبان منادی آن است. چالش در این زمینه آن است که 25 سال طالبان ادعا دارد که عمارت اسلامی افغانستان را دارد و اگر اکنون از این شعار خود کوتاه بیاید، چه پاسخی می‌تواند به رهبران میانی و سربازان خود بدهد؟ آیا اگر طالبان عمارت جمهوری را بپذیرد، می‌تواند جلوی ریزش‌های درونی خود را بگیرد؟ آیا می‌تواند مانع از پیوستن بخشی از طالبان به داعش شود؟ به نظر می‌رسد که طالبان در این زمینه در تنگنا قرار گرفته و پذیرش وضعیت جمهوری برای آنها سخت است. از طرف دیگر، دولت افغانستان هم همین وضعیت را دارد. دولتی که در دهه گذشته تلاش کرده تا بعنوان جمهوری اسلامی افغانستان مطرح شود و در صحنه جهانی مشروعیت داشته باشد، اکنون حاضر نیست عمارت اسلامی را بپذیرد. در این میان، آمریکایی‌ها مسلماً جمهوری را قبول دارند اما از نظر استراتژیک و رسانه‌ای، آمریکایی‌ها وانمود می‌کنند که علی السویه است و انتخاب را به خود افغان‌ها واگذار کرده‌اند.

در عین حال، عمارت اسلامی اعلام زنگ خطری برای بازیگرانی مانند روسیه، ایران و چین و بسیاری از بازیگران دیگراست که ممکن است سویه‌های افراط‌گرایانه و سلفی پیدا کندهرچند بن‌مایه‌های مذهبی طالبان، حنفی است اما ممکن است از جانب عربستان مورد حمایت واقع شود و برخی از رهبران آن گرایش سلفی داشته باشند. این امر در حال حاضر مسئله اصلی نخبگان حاکم بر کابل و جریان‌های مختلف در افغانستان است که چگونه طالبان را قانع کنند که عمارت جمهوری را بپذیرد.

با این حال، جدای از عمارت اسلامی و جمهوری اسلامی، با توجه به این که تقریباً می‌توان گفت که مرزبندی‌های مشخصی در داخل افغانستان وجود دارد، موضوع کنفدراسیون افغانستان نیز می‌تواند مطرح شود. پشتون‌ها در جنوب شرق، تاجیک‌ها در شمال، غرب و شمال شرق، ازبک‌ها در شمال و همچنین هزاره‌ها در مرکز و به نوعی ترکمن‌ها در شمال غرب قرار دارند که با توجه به این وضعیت به نظر می‌رسد که اگر قرار باشد که کنفدرالی در این زمینه انجام شود، شاید طبق فقه شرعی از قندهار تا بلوچ‌ها زیرمجموعه پشتون‌ها حساب شوند و از جنوب غرب تا شرق و نزدیک پنج شیر را به طالبان واگذار کنند تا با آن مقررات اسلامی مدنظر خودشان عمارت اسلامی و آن چارچوب فکری که خودشان دارند حکومت‌داری کنند و یک کنفدرال تشکیل دهند. با این حال، این راه‌حل هم بدون چالش نیست؛ زیرا به نظر می‌رسد که طالبان مدعی تمامی افغانستان است؛ یعنی حاضر نیست کوتاه بیاید و از طرفی دیگر دولت افغانستان نیز کوتاه نمی‌آید.

3- موضوع دیگر، اعمال قوانین اسلامی است که می‌تواند نسبی باشد و توافقی نیز در این زمینه انجام شود. در حال حاضر جمهوری افغانستان اسلامی و در چارچوب اسلامی قرار دارد و اسلام به عنوان دین اصلی به رسمیت شناخته می‌شود و نام کشور جمهوری اسلامی افغانستان است.

4- ترس دیگری که وجود دارد، مسئله جایگاه زنان، دموکراسی و... است که در این زمینه میان طالبان با دولت چالش جدی وجود دارد و به نظر می‌رسد در این زمینه نمی‌توانند به توافق برسند.

 آینده مذاکرات :

مذاکرات این چنینی که دو طرف در آن اختلافات ماهوی دارند، یا به نتیجه نمی‌رسد یا اگر به نتیجه هم برسد، در آینده منجر به چالش‌های لاینحل خواهد شد. به نتیجه رسیدن این مذاکرات تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز بعید به نتیجه برسد. از سوی دیگر، با توجه به ماهیت بازیگران موجود، مذاکرات چشم‌انداز روشنی ندارد؛ زیرا طالبان به دنبال امارت‌سازی افغانستان است و همین عاملی در جهت افزایش تنش طالبان با دولت مرکزی افغانستان است. بنابراین، آنچه در آینده هم در ابعاد مذاکراتی و هم سیاسی تعیین‌کننده خواهد بود، قدرت میدانی طرفین است؛ زیرا این قدرت میدانی منجر به امتیازگیری از طرف مقابل خواهد شد. اکنون نیز مشاهده می‌شود که طالبان سلسله عملیات‌های خود را در داخل افغانستان افزایش داده است. از سوی دیگر و با توجبه به عدم‌خروج آمریکا از افغانستان و شکننده بودن دولت فعلی افغانستان، احتمالاً افغان‌ها به سمت تشکیل دولت انتقالی خواهند رفت؛ دولتی که هنوز ماهیت آن مشخص و روشن نیست. 

انتهای پیام/     

افزودن دیدگاه جدید

About text formats

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.