روایت دوران سیاه پهلوی

asatid
معاونت بررسی و گفتمان‌سازی در مقاله‌ای تحلیلی مطرح کرد:

روایت دوران سیاه پهلوی

تلاش برای تطهیر رژیم شاه و ارائه تصویری کارآمد از این رژیم و همچنین، زیرسؤال بردن دستاوردهای انقلاب اسلامی و بن‌بست‌نمایی از شرایط کنونی و آینده‌ی کشور، دو محور مهم در جنگ شناختی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر است که در برهه‌ی کنونی، تمرکز زیادی بر آن معطوف شده است.

به گزارش مرکز رسانه و ارتباطات اجتماعی نهضت استادی بسیج (ناب)، معاونت بررسی و گفتمان سازی در مقاله‌ای تحلیلی روایتی از دوران سیاه پهلوی ارائه کرده است. در بخشی از این مقاله آمده است:

جنگ روانی رسانه‌ای(شناختی) در کنار تحریم و فشارهای حداکثری دو محور جنگ ترکیبی دشمن در شرایط کنونی است که به ترتیب با کارگزاری جریان تحریف و تحریم در حال اجرا شدن علیه دولت و ملت ایران است. در این میان، جنگ شناختی، بر دستگاه‌های محاسباتی متمرکز است و در این جنگ، از طریق عملیات روانی علیه ایده‌ها، ساختارها، رفتارها، کارگزاران، راهبردها، سیاست‌ها و در کل، هر آنچه رنگ‌وبویی از نظام و انقلاب داشته باشد، تلاش می‌شود تا از نظام اعتبارزدایی شود و به عبارت دقیق‌تر، تصویری نامطلوب و ناکارآمد از نظام ایجاد کنند. این جنگ شناختی، هم‌اکنون در حوزه‌های مختلف در جریان است و یکی از حوزه‌های مهمی که اتفاقاً این جنگ شناختی بیش و پیش از سایر حوزه‌ها بر آن متمرکز شده است، حوزه دستاوردهای انقلاب اسلامی است.

در واقع تلاش برای تطهیر رژیم شاه و ارائه تصویری کارآمد از این رژیم و همچنین، زیرسؤال بردن دستاوردهای انقلاب اسلامی و بن‌بست‌نمایی از شرایط کنونی و آینده‌ی کشور، دو محور مهم در جنگ شناختی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر است که در برهه‌ی کنونی، تمرکز زیادی بر آن معطوف شده است.

اساسی‌ترین هدف طراحان و مجریان این نقشه، این است که با تصویرسازی مطلوب از رژیم شاه، از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، مشروعیت‌زدایی کنند. به عبارت دیگر، تطهیرکنندگان رژیم شاه درصدد هستند تا اینگونه به مخاطبان خود القا کنند که اساساً شرایط کشور در زمان پهلوی دوم نامساعد نبود که نیازی به انقلاب و اعتراض باشد؛ یعنی درواقع، اینها درصدد هستند تا با این داستان‌سرایی‌های کاذب، یکی از علل موجده انقلاب را مخدوش سازند. به بیان دیگر، تبلیغات مذکور با این هدف صورت می‌گیرد که این تردید را در ذهن مردم ایجاد کند که در شرایطی که رژیم شاه، اقدامات مناسبی انجام می‌داد و به تعبیر خود شاه، کشور را به «دروازه‌های تمدن» نزدیک کرده بود، انقلاب ضرورتی نداشت!!! هدف قرار دادن ماندگاری انقلاب نیز موردنظر تبلیغات مذکور است؛ بدین معنا که با هدف قرار دادن علت موجده انقلاب و دستاوردهای آن، درصدد هستند تا در شرایط کنونی، ماندگاری انقلاب را از بین ببرند.

برای مقابله و خنثی‌سازی این نقشه دشمن باید ضمن اثبات کارآمدی نظام در عرصه‌های عملی و موفقیت در حل و رفع چالش های زندگی روزمره مردم، تصویری واقعی از ناکارآمدی‌ها و ماهیت کریه، استبدادی و وابسته رژیم شاه ارائه شود و در نقطه‌ی مقابل، دستاوردهای انقلاب اسلامی بازگو شود. درواقع، در کنار تلاش برای ارتقای سطح کارآمدی به منظور گره‌گشایی از مسائل زندگی روزمره مردم، باید به جهاد تبیین با دو محور توجه جدی صورت گیرد؛ ارائه روایت و تحلیل واقعی و درست از وضعیت کشور در زمان رژیم شاه و ارائه‌ی روایت و تحلیل واقعی و درست از دستاوردهای انقلاب و نظام. به عبارتی، بایستی با روایت‌گری و تبیین دقیق تلاش شود تا جامعه مخاطب، بویژه نسل جوان و انقلاب‌ندیده، ضمن درک تفاوت‌های زمان حاضر کشور با گذشته، به قضاوتی منصفانه و مبتنی بر واقعیت‌ها از ناکارآمدی‌های رژیم شاه و دستاوردهای انقلاب برسد.

براین اساس، در متن دو بخشی حاضر با عنوان «روایت دوران سیاه پهلوی و روایت دستاوردهای انقلاب اسلامی» که با همت همکاران در اداره تحلیل و هدایت سیاسی تهیه و تدوین شده است، تلاش شده تا روایتی صحیح و دقیق از وضعیت کشور در زمان رژیم شاه و همچنین دستاوردهای انقلاب اسلامی در ابعاد و حوزه‌های مختلف ارائه شود. امید است که برای کارشناسان و هادیان سیاسی مفید باشد.

بخش اول: ماهیت دولت در عصر پهلوی؛ از دست‌نشاندگی تا سرکوب و دیکتاتوری

یک وجه مغفول در تحلیل عملکرد رژیم سابق، تحلیل ماهیت آن است. این در حالی است که عملکردهای مختلف آن را می‌توان براساس ماهیتش توضیح داد. رژیم پهلوی، یک رژیم بیگانه ساخت در ایران است. انگلیسی‌ها در راستای منافع خود، رضا قلدر را به قدرت رسانده و پس از آن پسرش را به سرنوشت ملت ایران مسلط ساختند.با کودتای آمریکایی- انگلیسی 28 مرداد 1332، ایران به طور کامل تحت نفوذ آمریکا قرار گرفت و با تصویب لایحه کاپیتولاسیون در دوره پهلوی دوم، آمریکایی‌ها علاوه بر تحقیر ملت ایران و لگدمال کردن حاکمیت ملی، عملاً بر مقدرات کشور و ملت ما مسلط شدند و به چپاول و غارت ثروت، منابع و ذخایر ملت ایران پرداختند. براین اساس، تفاوت در عملکرد رژیم پهلوی در برهه‌های مختلف را می‌توان بنا به تغییراتی دانست که در ماهیت آن رخ داده است. به عنوان مثال، اگرچه قدرت‌های خارجی همواره در رژیم پهلوی نفوذ داشتند، اما نفوذ و دخالت آنها بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به طرز بی‌سابقه‌ای تقویت شد؛ زیرا از آن برهه به بعد، پهلوی ماهیت دست‌نشاندگی پیدا کرد یا اگرچه رژیم پهلوی اسلام‌زدا بود، اما از 1312-1310 و از دهه 40 به بعد، ماهیت اسلام‌زدایی آن بیشتر نمایان شد؛ زیرا در این دو برهه، این رژیم ماهیت سلطانی پیدا می‌کند. در این بخش تلاش می‌شود تا دیدگاه‌های مختلف درباره‌ی تحلیل ماهیت رژیم پهلوی مورد بررسی قرار گیرد.

1. پهلوی اول

ماهیت پهلوی اول بیشتر با دو نظریه تحلیل شده است:

1-1. دولت مطلقه نوساز: دولت مطلقه دولتی است که در ابتدای فرایند گذار از فئودالیسم به سرمایه‌داری در غرب شکل گرفت. کارویژه‌ی این دولت، از بین بردن تنوعات و قدرت‌های محلی به نفع ایجاد دولت مرکزی قدرتمند بود تا در پی آن، زمینه‌های لازم برای گذار به سرمایه‌داری فراهم شود. دولت رضاشاه از آنجا که اولاً تلاش کرد همه‌ی قدرت‌های پراکنده را به نفع ایجاد قدرتی مرکزی و متمرکز از بین ببرد مانند تخت قاپو کردن عشایر، محدود کردن علما و... و ثانیاً تلاش کرد تا تنوعات قومی زبانی را نیز از بین ببرد تا محیط یکسانی ایجاد کند، دولت مطلقه نوساز نامیده شده است. باستان‌گرایی پهلوی اول و تلاش آن برای مقابله با اسلام در این راستا قابل ارزیابی است.

1-2. سلطانیزم: ماکس وبر، انواع سیاست و سلطه را به سه نوع قانونی، کاریزماتیک و سنتی تقسیم می‌کند که در این میان، پاتریمونیالیسم، خالص‌ترین نوع سلطه‌ی سنتی است که در آن هیچ نماد و نشانه‌ای از تجدد وجود ندارد. نظام‌های پاتریمونیالی در برابر تجدد و دنیای جدید دوگونه واکنش نشان می‌دهند؛ یا برخی وجوه و شیوه‌های تجدد را می‌پذیرند که در این صورت، به نئوپاتریمونیال تبدیل می‌شوند یا اساساً جرأت و جسارت خروج از سنت و از بین بردن سنت پیدا می‌کنند که در این صورت، سلطانی نامیده می‌شوند.

ویژگی‌های نظام‌های سلطانی

1- حاکم جسارت خروج از سنت پیدا می‌کند؛ یعنی اقداماتی انجام می‌دهد که به معنای زیرپا گذاشتن سنت‌های جامعه است مانند کشف حجاب

2- سیاست بیش از حد شخصی می‌شود؛ یعنی همه چیز منوط به اراده و میل حاکم می‌شود.

3- در این نظام‌ها، شکل رادیکالی از بی اعتمادی وجود دارد. بنابراین، خویشاوندسالارند.

4- یک منبع مطمئن انباشت(درآمد) دارند که به حاکم امکان استقلال از جامعه و پیگیری سیاست‌های رادیکال فرهنگی را می‌دهد.

5- در نوعی اتحاد یا وابستگی به قدرت‌های خارجی‌اند.

6- معمولاً در مقطعی اتفاق می‌افتند؛ یعنی هیچ حاکمی در ابتدا نمی‌تواند سلطانی باشد.

پهلوی اول از سال 1312-1310 ماهیت سلطانی پیدا کرد که در همین برهه و بعد از آن سیاست‌های رادیکالی چون کشف حجاب را اجرا می‌کند. پهلوی دوم نیز از سال 1357-1340 ماهیت سلطانی پیدا می‌کند که یکی از مهمترین دلایل این امر، افزایش درآمدهای نفتی بود(دستیابی به یک منبع مطمئن انباشت). سیاست‌های اسلام ستیزانه شاه در این دوره است که نمایان و تشدید می‌شود.

2. پهلوی دوم

باتوجه به تحولات دوره پهلوی دوم، ماهیت این رژیم در این دوره متحول شد. شاید بتوان گفت که کودتای 28 مرداد، تشکیل کنسرسیوم نفتی و افزایش سهم ایران از درآمد نفتش، مسلط‌ترین عوامل در تعیین ماهیت پهلوی دوم بودند. در تحلیل ماهیت پهلوی دوم، سه نظریه وجه غالب دارد:

2-1. دولت رانتیر

دولت رانتیر دولتی است که دارای ویژگی‌های زیر باشد:

  •  42 درصد یا بیشتر منابع درآمدی آن محصول رانت است.
  • رانت منشأ خارجی دارد و ارتباطی با فعالیت‌های تولیدی در داخل کشور ندارد.
  • دولت انحصار دریافت و مصرف رانت را برعهده دارد.
  • اقلیتی از جمعیت کشور مشغول تولید رانت بوده و اکثریت مصرف‌کننده رانت هستند.

تمام این ویژگی‌ها از برهه‌ی بعد از انعقاد کنسرسیوم نفتی در ماهیت دولت در ایران مصداق دارد. حسین مهدوی این مفهوم را برای توضیح ماهیت دولت در ایران به کار برده است.

2-2. دولت دست‌نشانده

این دولت دارای ویژگی‌های زیر می‌باشد:

  • در اثر یک رخداد روی کار می‌آید(کودتای 28 مرداد)
  •  نقش عامل خارجی در روی کار آمدن آن برجسته است(نقش آمریکا و انگلیس در کودتای 28 مرداد)
  •  بشدت ماهیت میلیتاریستی می‌یابد(افزایش تمایلات و هزینه‌های نظامی بعد از کودتا)
  •  ساختارهای سیاسی اقتصادی وابسته ایجاد می‌کند مانند نخبگان وابسته، سرمایه‌داری وابسته و تقویت سیستم حامی‌پروری.

مفهوم دولت دست‌نشانده را «مارک گازیوروسکی» در کتاب سیاست خارجی آمریکا و شاه برای تحلیل ماهیت دولت پهلوی دوم به کار برده است.

2-3. سلطانیزم که در بالا گفته شد.

باتوجه به آنچه گفته شد، در دوره پهلوی با دولتی سروکار داریم که از یک سو وابسته به خارج است؛ یعنی فاقد پایگاه اجتماعی و مردمی است و از سوی دیگر از درآمدهای هنگفت نفتی تغذیه می‌کند. بنابراین، این رژیم برآمده از نظر و رأی مردم نیست. بر همین اساس، این رژیم بقای خود را در گروی سه عامل مهم می‌دید؛ سرسپردگی به قدرت‌های خارجی، حامی‌پروری و توسعه توان دفاعی و اطلاعاتی با اتکا به درآمدهای نفتی به منظور ایجاد گروه‌های پیرو تا ضعف پایگاه مردمی خود را از این طریق جبران کند و در عین حال، مخالفان خود را با زور اسلحه کنترل و سرکوب کند. مبتنی بر این واقعیت‌ها، هزینه‌های سرسام‌آور نظامی شاه و تاراج کشور توسط قدرت‌های خارجی و همچنین، غوطه‌ور شدن درباریان و خاندان سلطنتی در انواع و اقسام امتیازها و فسادها در حالی بود که وضعیت معیشتی مردم مطلوب نبود. به عنوان مثال، 38 درصد روستائیان سوءتغذیه داشتند یا در سال‌های دهه ۱۳۵۰، ۹۶ درصد روستا‌ها برق نداشتند.

به عبارت دقیق‌تر، با وجود حکومتی که از یک‌سو شخص‌محور بود و از سوی دیگر از درآمدهای هنگفت نفتی، ابزار سرکوب و حمایت خارجی برخوردار بود، طبیعی بود که امر سیاسی در ایران با «انسداد» مواجه شود و مردم علاوه بر اینکه در اداره‌ کشور و تعیین سرنوشت خود هیچ نقشی نداشته باشند، از ابتدایی‌ترین حقوق و جایگاهی نزد رژیم نیز برخوردار نباشند. این نوع نگاه به جامعه بشدت نزد حکام پهلوی قوی بود، به نحوی که رضاخان بنیان‌گذار پهلوی در آخرین دیداری که با اعضای کابینه‌اش داشت به آنان گفت: «در رابطه با برنامه‌ها و اندیشه‌هایم، راز موفقیتم آن بود که هرگز با کسی مشورت نکردم». یا اینکه محمدرضا پهلوی هم تصریح دارد: «بعضی مرا پادشاه مشروطه متمایل به دیکتاتوري خوانده‌اند، برخی عقیده داشتند که رویه من در کار سخت‌تر باشد و مانند پدرم مطلق‌العنان باشم، ولی من بین این دو رویه، یعنی شاه متمایل به دیکتاتوري و دیکتاتوري مطلق‌العنان رویه دیگري به وجود آورده‌ام».

سیمای فرهنگ در عصر پهلوی

در حوزه فرهنگ محمدرضاشاه، ادامه‌دهنده‌ راه پدرش در تأکید بر باستان‌گرایی، تقلید از غرب و ضدیت با اسلام بود. باستان‌گرایی که مبتنی بر خلوص زبانی و عربی‌زدایی از زبان فارسی، درنظر گرفتن تاریخ شاهنشاهی به عنوان مبدأ تقویم رسمی کشور و تأکید بر میراث سیاسی و ادبی ایران بویژه کوروش و شاهنامه‌ی فردوسی و... بود، بیشتر در زمان رضاشاه موردتأکید و توجه بود، اما در زمان محمدرضا نیز کم و بیش بر آن تأکید می‌شد. شاید بتوان گفت که تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی مهمترین اقدام رژیم در تأکید بر باستان‌گرایی و عنصر ایرانیت در مقابل اسلامیت بود. درواقع، وجه غالب سیاست‌های فرهنگی رژیم شاه، ضدیت با اسلام و تأکید بر پیروی از غرب بود که بویژه پس از کودتای 28 مرداد تشدید شد. 

1. تقابل با فرهنگ و هویت اسلامی - ایرانی

هرچند شاه در مخالفت با مذهب ادامه‌دهنده‌ی راه پدرش بود، اما روند مخالفت وی با مذهب، از اوایل دهه‌ی 40 و به دلیل رحلت آیت‌الله بروجردی، روند و سرعت بیشتری به خود گرفت. از این‌رو، در نخستین حرکت، اقدام به تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی کرد که آشکارا نقض اصول مذهبی بود. با این حال، بعد از قیام 15 خرداد 42 و پیشاهنگی علما و نیروهای مذهبی در مخالفت با رژیم، سرکوب علما و نیروهای مذهبی و مخالفت با مذهب و مظاهر آن، بیش از پیش در دستورکار رژیم شاه قرار گرفت. به طور خلاصه می‌توان گفت که علاوه بر گسترش سپاه دین به جای روحانیون، تغییر تقویم کشور به تاریخ شاهنشاهی، میدان دادن به نیروهای بهائی و درج مقالات ضددینی در نشریاتی مانند مجله جوانان حزب رستاخیز. گسترش قمارخانه‌ها، مراکز فحشا، مشروب‌فروشی‌ها و نمایش فیلم‌های مبتذل در سینما و تلویزیون بخشی از تلاش‌ها و اقدامات رژیم در رویارویی با فرهنگ اسلامی بود. درواقع، بی‌توجهی به ارزش‌های اسلامی و ایرانی و بی‌تفاوتی نسبت به خواسته‌های مردم مذهبی و علمای مذهبی، رواج فساد و فحشا، عدم‌پایبندی به شعائر اسلامی و عدم‌مراعات عفت عمومی، بویژه در مراسم‌هایی مانند جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی، اشتغال بهائی‌ها و صهیونیست‌ها در پست‌های کلیدی و حساس دولتی که از دید مردم، نشان از عناد رژیم با اسلام بود، تغییر تاریخ اسلامی و ترویج و تبلیغ ارزش‌ها و سنت‌های قبل از اسلام و... احساسات مذهبی مردم و علما را جریحه‌دار کرده بود.

در ارتباط با ترویج فحشا آنتونی پارسونز سفیر وقت انگلیس در ایران عصر پهلوی دوم، در یک نمونه نوشته‌ است که جشن هنر شیراز در سال 1977 میلادی از نظر کثرت صحنه‌های اهانت‌آمیز به ارزش‌های اخلاقی ایرانیان از جشن‌های پیشین فراتر رفته بود. به طور مثال یک شاهد عینی صحنه‌هایی از نمایشی را که موضوع آن آثار شوم اشغال بیگانه بود برای من تعریف کرد. گروه تئاتری که این نمایش را ترتیب داده بودند، یک باب مغازه را در یکی از خیابان‌های پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهراً می‌خواستند برنامه خود را بطور کاملاً طبیعی در کنار خیابان اجرا کنند. صحنه نمایش نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیاده‌رو مقابل بود. یکی از صحنه‌ها که در پیاده‌رو اجرا می‌شد، تجاوز به عنف بود که بطور کامل (نه بطور نمایشی و وانمودسازی) به وسیله یک مرد کاملاً عریان - یا بدون شلوار درست بخاطر ندارم - با یک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده می‌شد در مقابل چشم همه صورت می‌گرفت... واکنش مردم شیراز که ضمن گردش در خیابان یا خرید از مغازه‌ها با چنین صحنه مسخره و تنفرانگیزی روبرو می‌شدند، معلوم است ولی موضوع به شیراز محدود نشد و توفان اعتراضی که علیه این نمایش برخاست به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من بخاطر دارم که این موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشی بطور مثال در شهر منچستر انگلستان اجرا می‌شد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی‌بردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.

2. تقلید از غرب

روی دیگر، سیاست‌ها و اقدامات فرهنگی رژیم شاه، غرب‌گرایی بود. درواقع، در این دوره، غرب و ارزش‌های آن کعبه‌ی آمال تصور می‌شد و از این‌رو، نهایت کوشش و دقت در اخذ و تقلید از آن به عمل آمد. در اینجا به غر‌ب‌گرایی رژیم در چند حوزه فرهنگی ازجمله آموزش، حجاب، مطبوعات و رسانه‌ها و... اشاره می‌شود.

در نظام دانشگاهی عصر پهلوی، غرب‌گرایی به جای خودباوری و توسعه علم و فرهنگ حاکم بود. سولیوان، سفیر آمریکا در تهران، درباره نظام دانشگاهی ایران می‌نویسد که دانشگاه تهران که در مرکز این سیستم قرار داشت، به وسیله رضا شاه تأسیس شده و هدف وی از تأسیس این دانشگاه ترویج فرهنگ غربی در ایران بود. در نظام دانشگاهی پهلوی نه تنها رفتارهای غیرادبی ترویج می‌شد، بلکه از رفتارهای ارزشی و اسلامی دانشجویان همانند حجاب دختران نیز ممانعت به عمل می‌آمد. برای نمونه، ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) در پاسخ به درخواست شهربانی در سال 1355 برای جلوگیری از ورود دختران چادری به دانشگاه، پیشنهاد می‌کند که با مسخره کردن این دخترها و هو کردن کلاغ سیاه و نظیر آن، کاری کنند که نتوانند با چادر بیایند یا چادر را از سر بردارند. در همین زمینه، در بسیاری از دانشگاه‌ها همانند دانشگاه شیراز، ورود دختران با حجاب به دانشگاه به صورت رسمی ممنوع شد و وزیر آموزش و پرورش نیز در سال1352 طی بخشنامه‌ای دستور ممنوعیت پوشیدن چادر برای دختران دبیرستانی را صادر کرد. رژیم پهلوی در حجاب‌زدایی تا بدان جا پیش رفت که در سال 1355 «شورای هماهنگی امور اجتماعی» طرحی را به تصویب رساند که در بخشی از آن، چادر برای دانش‌آموزان، دانشجویان و کارمندان ممنوع شد و ورود زنان چادری به وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی، اتوبوس‌های شرکت واحد، سینماها، فروشگاه‌های تعاونی شهر و روستا، کتابخانه‌ها و مجامع‌ عمومی، ممنوع اعلام شد و اینان از مسافرت با هواپیما و خدمات اجتماعی محروم شدند.

در حوزه‌ مطبوعات و رسانه‌ها نیز روال‌کار بر همین سبک استوار بود و مطبوعات، روش‌های مبتذلی را در تقلید از غرب در پیش گرفتند. چاپ و توزیع گسترده نشریاتی همانند «زن روز»، «سپید و سیاه»، «دختران و پسران»، «این هفته» و «تهران مصور» با عکس‌ها و مطالب ضداخلاقی توسط افرادی فاسد، گواه این ادعاست. مجید دوامی، از جاسوسان سازمان سیا و سردبیر مجله ضداخلاقی «زن روز» بود که با طرح مباحثی از قبیل «انتخاب ملکه زیبایی» برای بی‌هویتی دختران و پسران می‌کوشیدند، تا بدان‌جا که برخی این نشریه را با عنوان «کاباره کاغذی» یاد می‌کردند.

در این زمینه باید از رادیو به عنوان ابزاری برای ترویج ارزش‌های فرهنگی رژیم نام برد. توضیح آنکه وقتی رادیو در اردیبهشت 1319 افتتاح شد، قرار بود به تمامی نقاط کشور گسترش یافته و شیوه جدید زندگی را به تمامی اقشار و طبقه‌ها آموزش دهد. در رادیوی رضا شاهی، موسیقی جایگاه خاصی داشت و موسیقی غربی بخش عمده‌ای از آن را تشکیل می‌داد و از هیچ نوع گفتار مذهبی خبری نبود. بعد از شهریور1320 پوشش رادیویی به دورافتاده‌ترین نقاط کشور هم رسید. رادیو طی مدت فعالیت خود، دو کارکرد متعارض را داشت؛ از یک طرف با به‌کارگیری برجسته‌ترین هنرمندان ایرانی، برنامه‌های بی‌شماری در زمینه فرهنگ ملی تهیه و پخش کرد که بر شنوندگان رادیو تأثیر زیادی داشته است. از طرف دیگر تلاش می‌شد مردم با اندیشه‌ها و فرهنگ جهان غرب آشنا شوند. بدین ترتیب این نوع برنامه‌ها، رادیو را به صورت دریچه‌ای به روی فرهنگ جهانی درآورد. در اینجاست که کارکرد منفی و ماهیت پنهانی رادیو آشکار می‌شود. به عبارتی، نظام سیاسی در کنار استفاده از رادیو برای حفظ نظارت سیاسی و پویش هماهنگ ایدئولوژیک، تلاش می‌کرد افکار ایرانیان را برای پذیرش برتری فرهنگ بیگانه آماده کند. در این زمینه، باری روبین، تحلیل‌گر آمریکایی می‌نویسد: «در دوران پهلوی در عرضه و معرفی فرهنگ و تمدن غربی به مردم ایران، بدترین و مبتذل‌ترین جنبه‌های این فرهنگ انتخاب شد که ضربه حاصل از آن برای جامعه مذهبی و سنت‌گرای ایران قابل تحمل نبود. فیلم‌های آمریکایی که بیشتر از انواع مبتذل آن بودند، بیش از سی‌درصد برنامه‌های تلویزیونی و پرده‌های سینماها را اشغال کرده بود.» 

خودباختگی حکام دوره پهلوی نسبت به فرهنگ غرب، آن چنان حالت افراط به خود گرفته بود که باعث شده بود فرهنگ و تمدن ایرانی دستمایه تحقیر بیگانگان شود. تظاهر آنها به غرب، حتی نظر ماموران و مقامات خارجی در ایران را نیز به خود جلب کرده بود؛ برای نمونه، در گزارشی که وزیر مختار انگلیس در آبان1313 شمسی برای دولت متبوع خود ارسال می نماید چنین آمده است:

در حال حاضر، توالت فرنگی هیجان زیادی در اینجا به وجود آورده است. این وسیله مفید را شاه احتمالاً در سفرش به ترکیه کشف کرده است. به هر صورت ورود قریب الوقوع سفیر ویژه بلژیک و ولیعهد سوئد و همسرش موجب جلب توجه اعلیحضرت به نامناسب بودن مستراح ایرانی شده است. چند روز پیش نائب رئیس تشریفات را بی مقدمه احضار کرده و دستور داده اند ترتیبی بدهد که در مسیر سفر کاروان سلطنتی سوئد از مرز تا پایتخت هر جا که احتمال توقف آنها می رود، توالت های فرنگی نصب کنند. روز بعدش کامیونی انباشته از کلیه اثاث بهداشتی مربوطه که تهران در چنته داشته، از پایتخت حرکت کرده است. اما درمانده بودند که این اختراعات پرآواز اروپایی را کجا نصب کنند.

پیامد مهم سیاست‌های اسلام‌زدایی دوره پهلوی این بود که فاصله‌ی حکومت با مردم را بیش از پیش گسترده‌تر کرد و دوقطبی غیرقابل ترمیمی که مبتنی بر صف‌‌آرایی اکثریت مردم و علما در مقابل رژیم از یک سو و رژیم، دربار و وابستگان آنها از سوی دیگر بود، را شکل داد؛ دوقطبی‌ای که هیچ‌گاه ترمیم و بازسازی نشد. درواقع، رژیم پهلوی با اعمال این سیاست‌ها به غرب کمک می‌کرد تا از راه فرهنگ، ضمن استحاله هویت ملت ایران، استقلال فرهنگی آن را از بین برده و فرهنگ وابستگی را در جامعه اسلامی ایران نهادینه کند تا بتواند بدون هیچ مقاومتی و حتی با افتخار و عرض ارادت از سوی مهره‌های وابسته‌اش ذخایر غنی آن را به غارت برد. بنابراین، رژیم شاه در عمل با روی آوردن به هویت‌سازی ایدئولوژیک و تلاش برای نفی اسلام و مظاهر آن در جامعه و از سویی، سرسپردگی به غرب و مظاهر تمدنی آن، غربی‌سازی ایران و در نتیجه، تهی‌سازی آن از فرهنگ و هویت غنی خود قدم برمی‌داشت.

: فسادهای رژیم شاه

یک وجه مهم از سیمای رژیم شاه، فسادهای متعددی است که آن رژیم آلوده به آنها بود. فسادهای رژیم شاه ابعاد متعدد اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، جنسی و... دارد که در ادامه، بیشتر به فسادهای اقتصادی آن اشاره می‌شود. نکته مهم در این میان آن است که این فسادها ماهیت «سیستمی» داشت به چند دلیل؛ این فسادها عامدانه بود، خود رژیم فسادزا و مشوق فساد بود، فساد اپیدمیک و همه‌گیر بود، انگیزه و توانی برای مقابله با فساد وجود نداشت، میان عوامل فساد نوعی رابطه مشتری‌گونگی شکل گرفته بود؛ به گونه‌ای که هر یک کارقاچ‌کن دیگری بود و در نهایت اینکه دستگاه‌های ناظر و مسئول مبارزه با فساد نیز خود گرفتار فساد بودند.

1. فسادهای پهلوی اول

علی‌رغم تمام تمجیدهایی که سلطنت‌طلبان از رضاشاه می‌کنند، اما باید گفت که شخص رضاشاه یکی از بزرگترین مفسدین اقتصادی تاریخ معاصر ایران است. وی در دوران حکومتش، آن قدر ثروت تصاحب کرد که به ثروتمندترین فرد ایران تبدیل شد. بر اساس برآوردها، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود یک و نیم میلیون هکتار زمین بوده ‌است. بخشی از این املاک با مصادره مستقیم، دیگری از طریق نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طرق آبیاری زمین‌های بایر و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین‌‌داران بزرگ و کوچک برای فروش زمین‌هایشان به دست آمده بود. سفارت آمریکا در گزارشی از فعالیت‌های اقتصادی رضاشاه نوشته بود: «... رضاشاه،... معمولاً برای هر کدام از این املاک آنچه دلش می‌خواهد، می‌پردازد که اغلب یک دهم یا حتی یک بیستم قیمت واقعی آن ملک است.» در سال 1311 سفارت بریتانیا نیز درباره حرص رضاشاه به زمین گزارش داده است: «اشتهای سیری‌ناپذیر وی به اندازه است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلی حضرت بی‌درنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمی‌رساند؟» در این خصوص، آبراهامیان نیز می‌نویسد: «رضاخان تمام دزدها و راهزنان را از بین برد و ثابت کرد که از این به بعد تنها یک دزد و راهزن در ایران وجود دارد و آن هم شخص شاه است»

وقتی بعد از عزل رضاشاه، مسأله دارایی‌های وی مطرح شد، نخست‌وزیر وقت، محمدعلی فروغی، در جلسه مجلس اعلا کرد: «رضا شاه مبلغ باورنکردنی ۶۸ میلیون ریال در حساب‌های شخصی‌اش در بانک‌های ایران داشت.» که در آن زمان، برابر ۴۶ درصد نقدینگی کل کشور بود. بنا به ادعای برخی محققان، موجودی حساب‌های رضاشاه درواقع، مبلغی به مراتب بیشتر از آنچه فروغی گفته بود، می‌شد. به اعتقاد آنها فروغی فقط موجودی حساب پس‌انداز رضاشاه را اعلام کرده بود. این در حالی است که مبلغی نزدیک به ۸۵ میلیون ریال هم در حساب چکی رضاشاه موجود بود. در هر حال، این مبالغ پس از امضای سند رسمی به محمدرضا پهلوی تعلق گرفت.

وجه دیگر فسادهای سیستمی پهلوی اول، انحصارهای شدیدی بود که در صنایع ایجاد کرده بود، به گونه‌ای که از 200 هزار دوک ریسندگی کارخانجات نساجی در سراسر ایران، 58 هزار دوک آن به رضا شاه و از 1300 میلیون ریال سرمایه‌گذاری انجام شده در فاصله سال‌های 1318-1317، 550 میلیون ریال متعلق به سرمایه‌داری دولتی و شخص شاه بود. در این دوره همچنین نهادها، مؤسسات و بازارهای مالی نیز خصلتی غالباً‌ انحصاری و دولتی به خود گرفت. با تأسیس بانک ملی، کنترل نظام بانکی توسط دولت در چارچوب انحصار حق چاپ و نشر اسکناس در سال 1306 و پایه‌گذاری بانک کشاورزی و صنعتی در سال 1313 و نیز با تأسیس وزارت مالیه، انحصارات مالی تشدید شد. دولت همچنین انحصار تجارت خارجی را در اختیار گرفت.

2. فسادهای پهلوی دوم

در دوره پهلوی دوم، ارتکاب به فساد و افزایش آهنگ آن، به طور عمده به بعد از کودتای 28 مرداد 1332 مربوط می‌شود. در این برهه، ارتکاب به فساد، به سه دلیل عمده تشدید شد:

2.1. تشکیل کنسرسیوم و افزایش درآمدهای نفتی: درآمدهای نفتی ایران، بویژه بعد از تشکیل اوپک در سال 1339 و جنگ‌های 1967 و 1973 اعراب و اسرائیل، با رشد چشم‌گیری مواجه شد و از 5/22 میلیون دلار در سال 1333 به ترتیب به 555 میلیون دلار در سال 1343، 958 میلیون دلار در سال‌های 48-1347، 2/1 میلیارد دلار در سال‌های 50-1349، و پس از چهار برابر شدن قیمت نفت به نزدیک 20 میلیارد دلار در سال 1355 رسید. رانت‌های نفتی حداقل سه تأثیر عمده بر ماهیت دولتِ پهلوی دوم گذاشت که عبارت‌اند از: «تأثیر رانتیر»، «تأثیر سرکوب» و «تأثیر نوسازی».

در زمینه تأثیر رانتیر باید از سه اثر مالیاتی، هزینه‌ای و حامی‌پروری نام برد؛ بدین معنا که با افزایش درآمدهای نفتی، دولت دیگر نیاز چندانی به گرفتن مالیات از مردم نداشت که این امر به استقلال بیش از پیش رژیم از جامعه و طبقات اجتماعی منجر شد. در بعد دیگر نیز شاه به جای تکیه بر مردم، با تکیه بر همین درآمدها، گروه‌های حامی تشکیل داد و حلقه‌ی درونی قدرت را گسترده‌تر کرد و نقش حامی بزرگ را برای درباریان و گروه‌های وابسته به آنها ایفا کرد. همین امر، منشأ فسادهای اطرافیان شاه بود.

2.2.تغییر ماهیت دولت بعد از کودتای 28 مرداد به دست‌نشاندگی:‌ همانگونه که در بحث ماهیت دولت پهلوی دوم گفته شد، این امر سبب شد تا رژیم شاه به سمت ایجاد ساختارها و نخبگان وابسته برود و برای تضمین وفاداری‌های آنها، دست‌شان را در مفاسد مختلف باز بگذارد. به این موضوع در ادامه بیشتر می‌پردازیم.

2.3. تقویت جنبه‌های شخصی و اقتداری رژیم: بعد از کودتای 28 مرداد، باتوجه به سرکوب شدید مخالفان، ایجاد سازمان‌ها و دستگاه‌های جدید اطلاعاتی، پلیسی و امنیتی و همچنین حمایت قدرت‌های خارجی، بویژه آمریکا، رژیمی اقتدارگرا ایجاد کرد که بتدریج جنبه‌های شخصی آن تقویت شد و از سال‌های ابتدایی دهه 40 به بعد به سلطانیسم سوق یافت. این امر چند پیامد مهم داشت: غلبه روابط شخصی و پیوندهای غیررسمی بر سازمان‌های رسمی و قانونی و تصلب هسته مرکزی قدرت که پیامد مستقیم آن، افزایش فساد بود؛ زیرا با اتکای به حمایت‌های شاه و دربار و برخورداری از امتیازات و رانت‌های ویژه، بخش عمده‌ی مفاسد مربوط به حلقه‌ی درونی قدرت و نهادهای وابسته به آنها بود. کانون این فسادها «بنیاد پهلوی» بود که ابزار اصلی شاه و خانواده سلطنتی برای عملیات مالی در داخل و خارج کشور بود. این بنیاد در 207 شرکت سهام داشت و علاوه بر مدیریت طرح‌های سلطنتی و پرداخت مزایا و مستمری به وابستگان، کنترل بخش‌های بزرگ کلیدی اقتصادی کشور را هم در اختیار داشت و شبکه گسترده‌ای از نهادهای اقتصادی مانند بانک، بیمه، شرکت‌های سرمایه‌گذاری در بخش‌های صنعتی و ساختمانی، هتل‌ها، مجموعه‌های توریستی و... را تحت‌پوشش داشت. فساد بنیاد پهلوی بویژه از آن روی بود که هزینه‌های آن به صورت پنهانی از خزانه دولتی تأمین می‌شد(سالانه بیش از 40 میلیون دلار کمک دولتی می‌گرفت) و قسمتی از فروش نفت و نیز وام‌های دریافتی از آمریکا و بانک جهانی به این بنیاد منتقل می‌شد، اما 20 تا 40 درصد از درآمدهای آن به حساب خاندان سلطنتی واریز می‌شد(درآمد ماهیانه آن 12 میلیون دلار بوده است).

انتهای پیام/

 

 

 

 

افزودن دیدگاه جدید

About text formats

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.